سفارش تبلیغ
صبا ویژن






رندان تشنه لب

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟
 
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
 
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو...
 
بسان قایق سرگشته، سوی گردابم!؟
 
تو در کدام سحر ، بر کدام اسب سپید؟
 
تو را کدام خدا ، تو از کدام جهان؟
 
تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف؟
 
تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟
 
تو از کدام سبو؟؟؟
 
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
 
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه ه ه...!
 
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه
 
کدام نَشاُ دویده ست از تو در تن من؟
 
که ذره های وجودم تو را که می بینند...
 
به رقص می آیند!
 
سرود می خوانند!
 
چه آرزوهای محالی است زیستن با تو
 
مرا همین بگذارند یک سخن با تو :
 
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!
 
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!
 
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!
 
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر!
 
تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگند
 
هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه
 
که صبر راه درازی به مرگ پیوسته ست
 
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
 
تو دوردست امیدی و پای من خسته ست
 
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
 
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته ست......!!!

نوشته شده در دوشنبه 91/11/23ساعت 3:24 عصر توسط علی ق| نظرات ()



      قالب ساز آنلاین