سفارش تبلیغ
صبا ویژن






رندان تشنه لب

باز هم قلم آنچنان که می خواهم با دلم همراه نمی شود...

عقل می گوید!

دست می نویسد!

 و دل در این میان فقط نظاره گر است...

همیشه در زندگی ام عقل حکم فرما بود به جز یک دفعه...

روزگاری که صبح به امید دیدارش بیدار می شدم و

شب ها با آرزوی دیدن رویایش به خواب فرو می رفتم...

ولی حال نه او هست نه احساس او...

صدای نهیبی از شهر شلوغ برمی خیزد...

صدای دل است....

همان صدایی که فراموش شده...

آوای درون...

صدایی که می توانست همه چیز را تغییر دهد...!

اما حال بهایی ندارد...

کم کم به صدای قلب،صدای احساس هم اضافه میشود...

صداهای انسانیت،عاطفه،مروت و جوانمردی هم همین طور...

بیایید کمی بیندیشیم...

کمی از مسائل مادی خود بگذریم و به این صداها توجهی کنیم،

هر چند کوتاه...

شاید صداها آرام شوند...!

فراموش نکنید عشق را.....


نوشته شده در یکشنبه 91/11/29ساعت 12:8 صبح توسط علی ق| نظرات ()



      قالب ساز آنلاین