رندان تشنه لب
در اشتیاق پرواز، بیآسمانترینم عمری به جرمِ بودن، با خاک همنشینم نفرین به چشمهایم این حفرههای تاریک آخر چگونهای دور! باید تو را ببینم؟ ای باغ سبز سیّال! آخر بگو چه میشد نزدیکتر بیایی،تا از تو گُل بچینم؟ در کوچههای تردید، تنها رهایم، آیا تقدیر بیتو بودن، نقش است بر جبینم؟ ای اشتیاق قرمز! با من بمان که عمریست در آرزوی پرواز، بیآسمانترینم...!
نوشته شده در پنج شنبه 91/4/15ساعت
8:11 عصر توسط علی ق| نظرات ()
قالب ساز آنلاین |